سلام ای شعبان و نیمه شعبان
سلام ای شب نیمه آن
خدایا امشب در خانه امام حسن عسکری و حضرت نرگس(س) چه میگذرد، مگر امشب قرار است چه اتفاقی بیافتد که شب آنقدر نورانی شده و نور آن در این خانه جلوه نمایی میکند.
خدای من مگر امشب میخواهی به این خانه چگونه مباهات کنی ،که همه اهالی زمینی و آسمانی مضطر شده اند.
آری قرار است یکی بیاید که میخواهد دنیا را یک روزی پر از عدل و داد کند.
آری می آید و تو ای خدای من هدفت را از غیاب این امام خواهی به ما نشان داد.
می آید و مادرش زهرا شاد میشود و می آید خوبانی که اسیر خاکند از قبر بیرون می آیند و در لشکرش به درجه شهادت نائل میشند.
یا صاحب الزمان بیا که قلبها منتظر فرج شما هستند تا خوبها را از بدها مشخص کنی. راستی آقا من در کدام گروه هستم؟
یا صاحب الزمان بیا و ما از قحط و بیچارگی نجات بده( یا ایها العزیز المسنا الضر )
بیا و گنهکارانی را که امشب به عشق شما جشن برپا کرده اند را هدایت کن
من که میدانم در هر جا باشی امشب هرکسی که گناه میکند تو با گریه خود به خدایت میگویی این بنده را بخاطر من مهدی عفو فرما.
آقا جان شرمنده ات هستم
وادی عشق و کارزار عاشقی،مردان آهنین و قلبهایی آتشین میخواهد تا در فراز و فرود گردنه های نفس و دنیا لحظه ای غافل از دلدار نگردند و ادعای ((ربناالله)) را به قربانگاه امتحان ((ثم استقاموا))سالم به مقصد برسانند تا لایق بشارت ((تتنزل علیهم الملائکه)) گردند و در رضوان وصال منزل گزینند.
پاکدلانی برای ضیافتی ربانی برگزیده شده بودند که با همراهی شهید ((سید محمد کاظم دانش)) میشدند هفتاد و دو یار خونین بال تا انقلابی که به همت فرزند زهرای اطهر (س)، این بت شکن قرن بیستم، پایه گذاری شد با قوت هرچه تمام تر به پیش رود تا در آغوش صاحب حقیقی اش حضرت مهدی (عج) آرام گیرد.
سید الشهدای شهدای انقلاب، شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی، بعداز نماز مغرب و عشاء پشت تریبون قرار میگیرد و از طرف عرشیان به جمع حاضر خیر مقدم و خوش آمد می گوید. لحظاتی بعد با آیه عجیبی که قرائت می کند با کاروان عاشورایی اش تا بی کران آسمان پر میکشند و باده نوش ((وشرابه من تسنیم)) میگردند.
آری عزیزان شهید سید محمد کاظم دانش هم که از طرف مردم شهید پرور دزفول و شوش نماینده بود از این قافله عقب نماند و رفت تا از مادرش فاطمه شراب بهشتی را بنوشد .
یادشان گرامی و پر رهرو باد
سلام من به اون آقایی که در بین ما و غائب از نظرهاست
باز دلم امروز صبح به لرزه افتاد وقتی در دعای ندبه خواندم کجایی آقا،چون در این لحظه با خود میگم نکنه اینکه بغلم
نشسته آقا باشد و من شرمسار رویش بشم؛
یابن الحسن آقای خوبم نمیدونم این روز کجا خیمه زدی ،کنار جدت امام حسین و عمویت حضرت ابوالفضل که
تولدشون بگیری یا اینکه رفتی به مادرت زهرا تبریک بگی،نمیدونم ولی هر جایی ما از دعایت فراموش نکن؛
آقا جان به گناهانم نگاه نکن، به کرم بزرگواری خودت نگاه کن که با من رو سیاه چطوری باید حساب کنی،اگر
بخواهی تو به گناهم نگاه کنی من به کرمت نگاه میکنم تو به خدایت بگو این گنهکاره منم میگم به خدا این پسر
زهراست خدا ،گناه من یا کرم این خدا کدوم بیشتره
آری آقا جان من به شما محتاج و نیازمندم ،خودت میدونی در چه مشکلاتی هستم مولای من ،تو این اعیاد این ماه به
حق سه مولود اول این ماه و بحق خودت که درخشنده نیمه آن هستی ما را دریاب.
ایکاش میدونستم کجایی میومدم همچون طفلی که برای بدست آوردن خواسته چطوری گریه و زاری میکرد دور
مادرش منم دور شما میچرخیدم با خود میگفتم یابن الحسن بحق پهلوی شکسته مادرت بده حاجتم
ایکاش ایکاش ایکاش
سلام به ماه شعبان
سلام به ماهی که خیلی از بندهای اون نمیدونن چه ماهیه
سلام به اون ماهی که اربابم حسین درش متولد شده
سلام به اون ماهی که ماه بنی هاشم توش می درخشه
سلام به اون ماهی که پسر اربابم درش متولد شده
سلام به اون ماهی که منجی عالم درش متولد شده
سلام به اعیاد شعبانیه
سلام به مناجات های شعبانیه
ماه شعبان ماه خیلی نازیه
ماهی که من عاشقشم