علاقهمندي ها
+
سلام دوستان
خيلي وقته پارسي بلاگ سر نزدم،متاسفانه
اين روزها همه مردم ايران درگير کرونا، فشار اقتصادي و موارد ديگر هستند.
خيلي مواظب خودتون باشيد، متاسفانه توي اين دور زمونه تنها چيزي که براي ما انسانها اهميت نداره جان ما هست.
اين روزها هم سپري ميشه و باقي نخواهد ماند و بايد از اين دوران هم به نحو احسن تجربه آموخت.
ورزش کردن رو فراموش نکنيد تغذيه مناسب همراه با فکر آرام و بدور از استرس که
هما بانو
03/6/24
||عليرضا خان||
ميدانم سخت هست نسخه ي جادويي مبارزه و درگير نشدن با اين بيماري لعنتي و منحوس ميباشد.
کتاب بخوانيد، شعر بخوانيد و موسيقي و فيلم خوب ببينيد.
اگر در دوران نامزدي بسر ميبريد ازتون استدعا دارم که مراسم هايي که خواهيد تدارک ديد را متوقف کنيد و ديدار و بازديدهايتان را بصورت مجازي و تماس هاي تصويري انجام دهيد.
دو ماهي هست که تنها مادربزرگ را از نزديک نديدم و همين اواخر برادرم بعد از هفت
||عليرضا خان||
هشت سال صاحب دختر خانمي بنام ملورين شد که حتي با تمامي اشتياق و ذوق اورا هم نميتوانيم ببينيم و اين لذايذ را از خودمان دور کرديم.
من حتي خانه ي پدر خانم و مادرخانمم هم کمتر ميروم و سعي ميکنم نشستن هايمان به شب نشيني تبديل نشود با اينکه من تنها داماد آنها هستم و وظيفه دارم بيش از اين به انها سر بزنم اما دريغ که اين روزهاي کرونايي از ما دلخوشکنک هاي عادي راهم گرفته است.
#حسين عاشوري#
درود برتو آريايي:D
||عليرضا خان||
{a h=kahkeshan}#حسين عاشوري#{/a} جان دلي حسين جان
كيوان گيتي نژاد و
02/5/31
كيوان گيتي نژاد و
02/5/17
+
بعضي وقتا هست کسي رو دوست داريم ولي اون نميفهمه ،بعضي وقتا هم هست کسي ما رو دوست داره ولي نميفهميم...کلا يه مشت نفهم جمع شديم دور هم...خخخخخ
*منتظرظهور*
99/3/19
+
شده يادش وسط روز، ميان خوشي ات دل ببرد؟!
يادش آمد وسط روز، ميان خوشي ام کُشت مرا !
سرباز حاج قاسم
97/4/23
+
منم... ولي نه هماني که مي شناختي اش...دلم به وسعت صد سال پيرتر شده است....
تمبرياب دکتر سخني
97/4/23
جبهه مقاومت اسلامي
96/1/17
+
خوشبختانه با خبر شديم آقاي *رضا شاعري*
بعنوان خبرنگار شهرداري منطقه 17 انتخاب شدند جايي که پسر دايي ما شهردار اونجا هستند ...
من و رضا اينجا با هم دوست شديم ولي پسر دايي ما رو خيلي قبل تر مي شناختن ... دنيا خيلي کوچيکه نه ؟
*ابرار*
95/8/7
+
?اولين بار که براش اشک ريختم
?رفتم پيش خدا فرياد زدم چرا؟
?خدا ب ارامي گفت:هيسسسس فرشته ها تازه خوابيدن
?زير لب پرسيدم پس من چي؟
?با مهرباني گفت:تو واسم عزيزتريني...
?بغض کردم وگفتم:فرشته ي من رفت...
?خدا نگاهم کرد و گفت:اذيتش کردي؟
?با اشک و هق هق گفتم:فک نکنم...
?خدا گفت:اومدي دنبالش تو اسمون؟؟؟
?گفتم:اره،نامرد بهم قول داده بود بدون من جايي نره...
خدا لبخندي زد...
?سرمو بالا کردم گفتم

*منتظرظهور*
95/6/21
:من بدم يا اون؟؟؟
? خدا گفت:هيچکدوم...
?داد زدم گفتم:اون بد بود تنهام گذاشت اون بد بود حرصم گرفت گفتم ببرش جهنم...
?خدا با تعجب گفت:مطمئني؟
? بادودلي با اشکام گفتم:نه...
?به خدا گفتم:ميشه ببينمش؟؟؟
خدا قبول کرد...
?ازين پايين داشتم ميديدمش بلند داد زدم گفتم:اهاي همه کسم ،من اينجام مگه قرار نبود تنها جايي نري با توام...
?خدا اروم بهم گفت:صداتو نميشنوه...
به ارامي با بغض گفتم:دوسش داشتم پس
+
[وبلاگ]
17 شهريور، شکست سناريوي شاه براي خلق 15 خردادي ديگر/شهريور 57 شتاب در سقوط پهلوي
*عباسي مهر گفت: واقعه خونين 17 شهريور 57 به تجربه حکومت پهلوي و شخص محمدرضا در نضهت ملي شدن صنعت نفت و کودتاي 28 مرداد و قيام 15 خرداد بر مي گردد و از آنجايي که احساس مي کرد رفتارش در آن مقطع درست بوده است در شهريور سال 57 هم آن را تکرار کرد! و همين امر زمينه ساز سقوط رژيم پهلوي شد.*

*ليلا*
95/6/20