نمیدانم بگریم یا بگویم ،دیگر توانم به آخر رسیده دیگر کسی سراغ از قلب غمدیده ما نمیگیرد نمیدانم باید بخندید از اینکه قلبی دارید و کس سراغش نمی آید یا باید بگریم زار بزنم زار بزنم بگم من هم هستم آی آدمها من کیستم تو کیستی من همانم که تو یادم دادی به نفس کشیدن تو همانی که من میگویم تو همه چیز و معبود منی نمی دانم شاید فقط من محرک روی زمینم بدون روح یا بهتر بگم شاید هم من خیالی بیشتر از خودم از تو دارم نمیدانم شاید هم من ارزش نگاه تو را ندارم ولی ازت میخوام یک چیز:
مرا دریاب مرا دریاب