روزی که جناب آقای روحانی آمد بر سر کار قرار بود که با کلید امید قفلهای مردم را باز کند،کلیدی که همه فقرا و نیازمندان از آن کلید چشم دوختن،کلیدی که قرار بود سفره هایی که شب ها نون کپک داشت به نون تازه تغییر کند،کلیدی که قرار بود جوانان ما ازدواج کنند تا به گناهان آلوده نشوند،کلیدی که قرار بود دیگر چرخ کارخانه ها به کار بیافتد،کلیدی که قرار بود قفلهای قلبهای شکسته باز بشه،ولی متاسفانه میبینیم که این کلید نه تنها قفلی را باز نکرد بلکه باعث شد با کلیدش قفلهای باز شده را هم ببندد، وبا آن کلید توانست حتی نون کپک را به پودر نون کپک در سفره ها تغییر ،جناب آقای روحانی نکنه به امید آن یار دیرین انقلاب آمدی بر روی کار تا بواسطه او یک ملت را از لحاظ اقتصادی تغییر بدی حالا که اجل نتوانست به مرحوم هاشمی رفسنجانی مهلت بده و شما هم توانایی اداره کشور را نداری پس دیگر بس است این همه دست و پا زدن ،بخدا مرد آن است اگر دید از عهده توانایی کاری خارج است ،بیاید با عزت بگوید من نمی توانم این بزرگیت را نشان خواهد داد ،تا اینکه فقط دست و پا بزنید.