روزی پسرکی در زمان امام علی (ع) بود ،این پسر پدری داشت که دوستدار امام بود ،روزی در جمعی که هم پدر بود وهم امام ،این پسر با خودش گفت باید دل پدرم خون کنم بلند شد در جمع شروع کرد به توهین کردن امام ،نا گهان پدر شرمنده امام شد و عذر خواهی کرد امام فرمود دیگه من علی به این توهینها عادت کردم ،پدر درخواست کرد که یا علی میشه در حق پسرم دعایی کنی ،امام پاسخ داد البته که دعایش میکنم همینکه امام شروع به دعا کردن شد همین پسر از گوشه های چشمش اشکها سرازیر شد بعد پسر به پای امام افتاد و الماس کرد که امام ببخشدش .
آری بیاید امشب با پدرمون نسبت به روزهای دیگه فرقی بذارم ،ارزش پدر را باید از پدر مرده ها بپرسیم که الان چقدر پشیمان هستند که بیشتر پدرشون احترام نذاشتند،بیاید امشب با دست بوسی ازشون بخواهیم در حقمان دعا کنند که خیر دنیا و آخرت در این هست .
احترام کردن به پدر آدمی را به جایی میرسونه که مانند رهبر عزیزمان میشه که داستان احترام رهبر به پدرش بود که سید علی را رهبر یک جامعه کرد.در آخر باید گفت:
پدر جان دوستت دارم