در این روزها حسین دارد در دل شور ونوا
زینب سربه آسمان دارد و گوید خدا
اکبرش دارد آماده میشود برای کشتن در راه خدا
اصغرش میشود در کودکی از رباب جدا
رقیه باسکینه گوید ای بابا
به ما گو چه میاد بر سر ما
حر میبندد به روی حسین آب را
اما ادبش کرد اورا شهید کربلا
از عباس بگویم که معروف شد به سقا
چون قرار است امتحان کند او را خدا
از قاسم گویم آن نوجوان کربلا
که گوید شهادت شیرین است در راه خدا
این ابیات گرچه ندارد صنعت شعری
اما خدا کند قبول شود نزد زهرا تا رویم به کربلا