امروز همه در دعای ندبه میخواندیم یاغیاث المستغیثین، در همین حال یاد امام موسی کاظم
افتادم که در زندان،در حالی که به غل و زنجیربسته بود فریاد میزد یا غیاث المستغیثین، ای خدا
به داد من برس،آری آخر کسی نبود که امام را نجات بده تا به شهادت رسید، ای مردم وقتی که
امام را خواستند تشیع کنند دیدن تابوت بر دوششان سنگینی میکند،وقتی که در تابوت باز کردن
دیدن امام هنوز به غل و زنجیر بسته هست،وای وای وای، مردم آخر امام را با احترام تشیع
کردند به خاک سپردند ،و به امام رضا سر سلامتی دادن،ولی دلها بسوزه از غریب کربلا،معذرت
میخوام از سادات ،وقتی که سر آقامون با لب تشنه جدا کردن،به همین بسنده نکردن آن ملعون
دستور داد به اسبها نعل جدید بزارید به جسم بی سر حسین بتازید وای عزیزم عزیزم عزیزم ،آ
والله با خدا کسی نبید م کربلا که گوُه یان که م این زمین کربلاست کوک فاطمه دختر پیغمبره
آخه آخه آخه
وای مردم آخرش امام زین العابدین اومه سر جسم ب سره باباش حسین هر جوری بود اورا به
خاک سپرد با انگشت مبارکش روی خاک قبرش نوشت هذا قبرٌحسین عطشانا لاحول ولا قوه الا
بالله العلی العظیم