سلام دوستان گلم امیدوارم در پناه حضرت حق خوب وسلامت باشی امروز میخواهم یک چیزی بگم که احساسم اینه به طعم بعضیها خوش نباشد ،نمیدونم تویی که این مطلب میخونی چه جنسیتی هستی دختر یا پسر، زن یا مرد ولی هر کدامتون هستی خوب بخونید و نظر بدهید .
مدتی هست پیش خودم فکر میکنم چرا با اینکه در کشوری زندگی میکنم که دم از اسلام و قرآن و دیانت زده میشه ولی اینهمه فساد اخلاقی و اعتیاد ودزدی و...مشاهده میشه ؛با خودم گفتم من که وبلاگ دارم هر چند فریادم به گوش کسی نمیرسه ولی بیام ازاین طریق حرفم بزنم به قول امام امت که فرمود ما مأموریم به وظیفه نه مأمور به نتیجه .پس من بدون مقدمه حرفم میزنم ولی از قبل از همتون معذرت میخوام ولی چیکار کنم داغی هست رو سینه ام اگر نگم منفجر میشم.
عزیزان در روایات متعدد به ما رسیده هر گاه درب یک کار حلال بسته شد مردم به حرام روی میآورند، به نظر شما چرا باید در ایرا نی که نام مقدس اسلام پیشوند آن هست ولی فساد اخلاقی از جمله با عرض پوزش سکس و استمناءو....چیزایی دیگه در گوشه وکنار این مرز وبوم که همهمون هم اطلاع داریم آیا غیر از این هست که آنطوری باید مبحث ازدواج موقت در کشور البته با نظارت مسئولین فرهنگی و دینی کشور انجام بگیرد و اطلاع رسانی و فرهنگ سازی بشه تا شاهد این قضایای غیر اخلاقی نشیم.
امام صادق (ع)میفرماید:هر کس دم از اسلام میزند باید با این سنت اگر شده در عمرش یکبار انجام بدهد یعنی ازدواج موقت موافق باشد آن هم به دو دلیل :یکی تولی و دومی تبری؛ تولی بخاطر اینکه پیغمبر ما آن را حلال دانسته وباید از او پیروی کرد و تبری بخاطر اینکه عمر آنرا حرام دانسته حالا شما جزء تولاییها هستی یا تبریها.
خب حالا دیگه ازاین به بعد خودتون میدونید حالا ممکن بعضیها بگن اعتیاد چه ربطی به این قضیه داره ، شما تصور کنید که یک مرد میخواد با یک خانمی ازدواج موقت کنه این بخاطر این قضیه باید یک مهری را به این خانم پرداخت کنه پس هیچ موقع پولش دود نمیکنه.
در ضمن اینایی که موافق این نظر هستند از همین الان شروع کنید اونم از خودتون به قول فرمایش مرحوم حضرت آیت الله بهجت که فرمود اگر خودمون اصلاح کنیم جامعه اصلاح میشود پس خودمون به یقین برسم بعد دیگران سفارش کنیم شاید از منتظران ظهور شدیم در ضمن خیلیها هستند از آقایان که خانمشون مشکلات روحی و روانی دارن اگر این آقا نتونه با دیگری ازدواج موقت کنه بعد از چند سال زندگی با چند بچه خانمش باید طلاق بده یا آقایی که بخاطر مأموریتهای کاریش مدتی از زنش دور هست این باید چیکار کرد.دیگه بسته همین قدر اگر دوست داشتی با مطالبی دیگه این موضوع ادامه بدیم.
همزمان با روز ولادت شیر زن واقعه کربلا که توانست با پیام رسانی، شایستگی زنان را در تاریخ به منصه ظهور رسانده و ضامن بقای اسلام باشد و از بازماندگان حادثه تلخ عاشورا مراقبت و پرستاری کند، روز پرستار نامیده شده است. در کشور ما نیز پرستاران، در طول هشت سال دفاع مقدس، برغم کمبودها و مشکلات، خالصانه و بیریا در جهت بهبود وضعیت بیماران تلاش کردند و غالبا به جای این که در آغوش گرم خانواده به سر ببرند، بر بالین مجروحان جنگی حاضر شده و از آنان مراقبت کردند و در این راه مشقتهای بسیاری را متحمل شدند.
پیدایش پرستاری
آنگاه که رنج و درد بر کالبد انسان حمله ور گشت و سلامت وی را پایان داد، پرستاری به وجود آمد؛ یعنی از زمان پیدایش بشر، این حرفه مقدس بر عرصه گیتی نمایان شده است. در مسیر تاریخ، پرستاری همپای پزشکی در خدمت انسان ها بوده است و به تدریج، این دو در قالب علم پیشرفت نموده اند و در زمان های بحرانی، مانند حوادث طبیعی و جنگ ها، خدمات شایان توجهی انجام داده اند.
پرستاری در اسلام
پرستاری از مجروحان و کمک به ناتوانان، در فطرت و نهاد هر انسانی وجود دارد که حاکی از اهمیت آن در زندگی اجتماعی است. سیره رهبران الهی نیز همواره بر این بوده که در میدان انجام کارهای پسندیده، گوی سبقت را از همه انسان ها بربایند و انسان کامل عصر خویش و الگو برای آیندگان باشند تا بدین ترتیب، بزرگ ترین مشوق انسان ها در عمل به نیکی ها گردند. یکی از کارهای نیک ،? پرستاری? از بیماران است و رهبران الهی نیز بدان همت می گماردند.
نُسَیبه، پرستار با ارزش
تاکید اسلام بر بزرگداشت کار پرستاری و سفارش به انجام آن، باعث شده بود که بسیاری از اصحاب رسول خدا اعم از زن و مرد، به این کار اهتمام ورزند.?نسیبه? یکی از زنان صدراسلام است که با پیامبر (ص) بیعت نمود. وی بیشتر روزها روزه دار بود و از عبادت خداوند غفلت نمی ورزید. این زن شجاع و با شهامت، در جنگ های احد، حنین، حدیبه و یمامه شرکت داشت و همواره مشکی بر دوش می کشید و خورجینی نیز در برداشت و هر جا تشنه ای می یافت و یا ناله مجروحی را می شنید، بی درنگ بر بالینش حاضر می شد. وظیفه او، رساندن آب به سربازان و نیز مداوای زخمیان بود.
حضرت زینب (س) پرستار نهضت و انقلاب حسینى
حضرت زینب (س) در سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. یکی از سیره های عملی زندگی این بانوی الهی، پرستاری و دست گیری از حال بیماران و درماندگان بود. اتفاقات سختی که در طول حیات سراسر مرارت بار ایشان رخ داد؛ همچون بیماری مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسمومیت برادر و بالاخره حادثه بزرگ کربلا، زینب را به عنوان الگوی پرستاران معرفی کرد و سالروز ولادتش، به عنوان روز پرستار برگزیده شد.
پرستار بزرگ صحرای کربلا، در آن روز سخت، وظایف سنگینی به عهده داشت: تقویت روحیه مجروحان و خانواده شهیدان، رسیدگی به بازماندگان و کمک به اطفال. هم چنین ایشان به مراقبت از حضرت سجاد (ع) نیز که در بیماری شدید به سر می برد، مشغول بود.
حیف است زینب سلام الله علیها را تنها پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستارى از بیمار یکى از کوچکترین مسؤولیت هاى حضرت زینب سلام الله علیها بود، و هر چند پرستارى وظیفه سنگین و ارزشمندى است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات براى انجام خدمتش بنماید و چنین کارى از عهده هر کس برنمىآید ولى با این حال مقام زینب کبرى سلام الله علیها، آنقدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینى باید بنامیم، زیرا این پرستارى به مراتب مهمتر و سرنوشت سازتر از پرستارى بیمار بود. زینب نقش نگهدارى از قیام خون بار حسینى را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمىگرفت، خون سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه پایمال مىشد و بسیار دشوار بود که نهضت ابى عبد الله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله وپیشتازى عقیله بنى هاشمى علیها السلام در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل مىآمدند و نام رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را نه تنها از مناره هاى مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو می کردند و این بود نیت شوم آنان.
حضرت زینب علیها السلام با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام امام حسین علیه السلام دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس براى همیشه با عظمت باید برده شود.
عقیله بنی هاشم علیها السلام در پس آن مصیبت بزرگى که ?تصغر عندها المصائب? آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانى کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکتهاى اسلامى آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این حرکت عظیم زینبى، هویدا است و به برکت این بانوى بزرگوار و قیام مبارکش، همچنان بیرقهاى خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته مىشود زیرا زینب کبرى سلام الله علیها بود که پیام خونین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به تمام نسلها و عصرها رساند.
توجه توجه سلام دوستان گلم امیدوارم حال همتون خوب باشه این پیام برای همه هست خاصه برای کسانی که هنوز ازدواج نکردند قبل ازاینکه کاری را بخواهید انجام بدید اول عاشق آن بشید که وسط کار بخاطر هر مشکلی درجا نزنید و بخاطر آن عشق ادامه بدید ولو اینکه خودت فنا بشید هر چند نهایت عاشقی فنا شدن هست از جمله کارهای مهم امروزی مسئله ازدواج هست پس مجردها گوش کنید قبل از ازدواج سعی کنید عاشق ازدواج وبعد عاشق طرفتون بشید
سلام دوستان امشب شبی که خیل مشتاقان در مسجد جمکران جمع میشن وبا حضور آقا غائب از نظرها دعای توسل را زمزمه میکنند منم به همین مناسبت نقاشی یک بچه را براتون به تصویر کشیدم که همه باهم بگیم آقا کودکان ما هم چشم انتظارند بیا دیگه ،بیا کوکان ما تو این دنیای وانفسا به بیراهه نروند بیا دیگه.
فرمانده ی گردان یدالله بود. شب ها لباس بسیجیان را می شست و پاره ای از شب را به مناجات و راز و نیاز مشغول بود.
عملیاتی در پیش داشتیم.همه چیز آماده بود و گردان باید به عنوان خط شکن وارد عمل می شد. مشکلی را پیش بینی نکرده بودند. امیدوار بودیم که همه ی کارها خوب پیش برود و ما موفق شویم.
شهید محمد جواد آخوندی؛ فرمانده ی گردان یدالله از تیپ امام موسی کاظم علیه السلام مثل همیشه جلو دار قافله بود.پیش رفته و خدا خدا می کردیم که قبل از روشن شدن هوا به اهدافمان برسیم.
اما برخلاف انتظار و گزارش های قبلی، با بیابانی مملو از مین ضد نفر، ضد تانک، والمری، سوسکی، واکسی و...روبه رو شدیم. می توانستیم اضطراب را توی چهره ی هم ببینیم، فرصت زیادی نداشتیم.
جواد که نمی خواست زمان را از دست بدهد به بچه های تخریب دستور داد تا مین ها را خنثی کنند تا راه باز شود.
رو به محمد جواد کردم و گفتم: بچه ها داوطلب شده اند که بروند روی مین ها و راه را باز کنند. اگر بخواهیم مین ها را خنثی کنیم، به موقع نمی رسیم.
دستی به محاسنش کشید و گفت: یک نیروی غیبی به من می گوید که ما از این میدان به سلامت عبور می کنیم.
پرسیدم: آخر چطوری؟...
هنوز حرفم تمام نشده بود که یکی از بچه های بسیجی در حالی که کاغذی به دست داشت، به سراغ ما آمد.
کاغذ را به جواد داد و گفت: حاج آقا! بچه ها این کاغذ را زیر یکی از مین ها پیدا کرده اند.
من و جواد به گوشه ای رفتیم و با چراغ قوه، نوشته های روی کاغذ را خواندیم.
روی کاغذ نوشته شده بود:
برادر ایرانی! من افسر مسئول مین گذاری در این منطقه هستم. این مین ها هیچ کدام چاشنی ندارد. می توانید با خیال راحت از این میدان عبور کنید!
آن قدر خوشحال شده بودم که گریه ام گرفت.
اما جواد به عاقبت کار می اندیشید. او که می خواست مطمئن شود، گفت: باید احتیاط کنیم. من می روم و امتحان می کنم.
گفتم:
آخر حاجی شما که....
خندید و گفت: چی شده؟
نکند می ترسی!
نگران بودم اگر می رفت و اتفاقی برایش می افتاد، ضایعه ای جبران ناپذیر برای لشکر پیش می آمد. در عین حال اگر اصرار می کردم که نرود بی فایده بود. اصلاً اهل کوتاه آمدن نبود.
شروع کرد به توجیه، دستورات لازم را داد و گفت: هرچند خودت آگاهی، ولی با دیگران مشورت کن.
بعد مرا در آغوش گرفته و گفت:
می خواهم طوری دراز بکشم که همه ی بدنم روی چند تا مین قرار بگیر وبا یک فشار، چاشنی مین ها عمل کند.
آماده شده بود.
چشم هایم رابستم، روی زمین دراز کشیدم و از آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کمک خواستم.
انفجار مین ها و تکه تکه شدن جواد را پیشاپیش دیدم و اشک می ریختم.
سرم پایین بود که صدایش را شنیدم: عباس! چرا گریه می کنی؟
نگاهش کردم. سالم سالم بود. با خوشحالی گفتم:
حاجی! قربانت بروم، زنده ای؟ خندید و گفت: بادمجان بم آفت ندارد!
معلوم شد که حرف افسر عراقی راست بود. بعد از این که از بی چاشنی بودن مین ها مطمئن شدیم، عملیات را ادامه داده و به خط دشمن زدیم ...