سلام دوستان همیشه در صحنه
نمیدونم شما تازگیها متوجه این خبر شدید که آقای سعید حدادیان در یک مجلس در ماه مبارک رمضان در مهدیه امام حسن مجتبی(ع) در هیئت رزمندگان غرب تهران به جناب آقای احمدی نژاد فحاشی کرده بخاطر فردی همچون آرحیم مشایی
این مداح سینه سوز اهلبیت(ع)در این مجلس میگه حضرت آدم(ع)خداوند بهش گفت از این گندم نخور ولی او گوش نکرد خورد و خداوند عورت یعنی زشتی او را نمایان کرد حالا جناب آقای احمدی نژاد تو چه گندمی خوردی که اینگونه عورتت یعنی رحیم مشایی زده بیرون و الی آخر.....
حالا از یک طرف باید گفت سعید جان از شما بعید است که با اینهمه سوز و دعا اینگونه خودت خراب کنی برای فردی مثل رحیم مشایی در ضمن توی این برهه از زمان که همه دشمنان چشم به ما دوختند تاز از آب گل آلود ماهیی بگیرند چرا باید هم چه حرفایی زده بشه ....
از طرفی هم بگو جناب رئیس جمهور اگر میخواهی کاری کنی که افرادی مثل کروبی و موسوی لعنةالله علیهم بهمون بخندند خب بگو که تکلیفمان روشن بشه واگر غیر از اینه خدا خیرت بده بابا همه دارن بهت میگن از این فرد شیطانی خودت دور کن وگرنه وبال گردنت میشه یعنی آقای احمدی نژاد حرف آقا نباید برات اتمام حجت بشه بابا بزنش کنار دیگه خودت خلاص کن یا میترسی اختلاف خانوادگی پیدا بشه ....
خدایا تو را بحق این غروب شب جمعه همه را عاقبت بخیر کن
سلام بر دوستان پارسی بلاگ خودم
مدتی پیش به عرضتون رساندم که میخوام وبلاگی به نام دایی شهیدم بزنم الان میتونید در سایت گوگل بنویسید شهید محمود غلام سفید ما در خدمت شما آنجا هستیم
پسرک نزد مادر بزرگش رفت و بدون هیچ مقدمه ای به او گفت:در همه چیز مشکل دارد؛ مدرسه،خانواده،اوضاع سلامتی،دوستان و .... مادر بزرگ در حالی که کیک می پخت به شکوائیه بلند بالای نوه اش گوش می داد . سپس رو به پسرک کرد و گفت: آیا تو کیک دوست داری؟
پسرک بی درنگ جواب داد،بله،البته که دوست دارم. مادر بزرگ دوباره گفت:برای کیک نیاز به روغن داریم. مگر نه ؟ پسرک گفت: بله . پیرزن دوباره گفت: برای پختن این شیرینی خوشمزه به چند تخم مرغ هم نیاز است . پسرک باز هم تأیید کرد. مادر بزرگ ادامه داد: راستی آرد هم نیاز داریم.
پسرک باز هم گفت: بله نیاز داریم . پسرک افزود: از همه این مواد به تنهایی متنفرم. مادر بزرگ دوباره گفت: بله پسرم . تمامی این مواد به خودی خود بدمزه هستند ،اما هنگامی که آن ها را با یکدیگر به روش صحیح مخلوط کنیم، چیز خوشمزه ای درست می شود و آن یک کیک خواهد بود. در حقیقت سنت خدا هم این گونه است . گاهی چندین مشکل و مصیبت یکباره برای انسان پیش می آید. اما خدا خود به خوبی می داند که این مشکلات را چگونه و با چه ترتیبی برای انسان ها جاری کند و دست آخر این مشکلات نتیجه خوبی در بر خواهد داشت.
سلام بر دوستان پارسی بلاگ
دوستان خوب و با غیرت و با احساس ،امروز میخوام مطلبی وبگم تو فکر این هم نیستم که بعدش چه میشود ولی طبق فرمایش خود اهلبیت (ع) که میفرمایند اگر دیدی جایی حقی دارد ضایع میشود آنجا اعلام و فریاد بزنید پس من هر چند که میدونم بعد از این مطلب گیر میافتم ولی چیکار کنم باید بگم .
من نمیخوام همه چیز نظام ببرم زیر سؤال ،ولی میخوام بگم درسته که ما به انرژی هسته ای و فناوری دست یافتیم ولی مسئؤلان نظام آیا انقدر که به فکر کشورهای دیگه برای کمک کردن و صادر کردن هستی به فکر نیازمندان کشور هستی ؛آقای رئیس جمهور محترم کشور اگر شما هم دیدی این مطلب شاید اگر وجدان و غیرت دینی داشته باشی که داری باید گریست و کاری کرد :من در دزفول خانواده ای را میشناسم که پنج تا دختر دم بخت دارند و پدرشون هم بخاطر دیسک کمر از کار بیکار شده و الان هم بصورت کرایه ای در خانه ای زندگی می کنند ولی بخاطر وضعیتی که دارن هیچکس حاضر به ازدواج با آنها نیست این دختران معصوم چه گناهی کردن ،جناب مسئولین محترم این تنها گوشه ای از این سر زمین هست اگر نظام و حکومت ما اسلامی پس این همه فقر از کجا سر چشمه میگیرد چرا باید همه چیز خصوصی کرد که بعدش با پارتی بازی پیماکار اقوام خودش ببره سر کار ولی یکی که چندین سال کار کرده باید بندازه بیرون این کجای عدالت هر چند این گوشه ای از درد دلهای منه ،ایکش وقت این میشد به تک تک خانواده ها سر میزدن مسئولین مانند مولایمان حضرت علی که نان وخرما بدست میگرفت وشبانه در خانه فقرا میذاشت کجا رفت آنهمه مهر وصفای زمان جنگ ،کجا رفت آنهمه برادری ،کجا رفت .....
سلام آقا سلامی به گرمای دشت کربلا بر وجود ذی جود شما
آقا دلم میخواد یک روزی قبل از ظهر جمعه بشنوم صدایی از یک مسیر به ظاهر دور که بانگ بر میدارد میگه یا ایها العالم انا بقیةالله
یعنی میشه آقا تا زنده ام این ندا را با گوشهای آلوده به گناه بشنوم ،آقا جان دارم دیگه با این همه گناهانی که میکنم به ندیدنت نا امید میشم ،ولی خودم راضی میکمک به اینکه برای شما شاه وگدا فرق نداره ، به من یاد دادن که هر موقع دلت برای کسی تنگ شد به یاد داستان حضرت یوسف باشم که یعقوب نبی از غم ندیدن یوسفش چشماش نا بینا شد ولی آقا من از ندیدم شما دارم پست میشم از اینکه تو نیستی به من بی آبرو سیلی بزنی و ادبم کنی. آقا جان تو را قسم میدم بحق مادر غم پرورت ما را مران از درت ،که تویی درمان همه دردم .
کمکم کن کمکم کن