سلام دوستان در پی این بودم که در باره سال اقتصادی چه چیزی را مرتبط با امام زمان بنویسم که نا گاه در مجله انتظار درباره اقتصاد بر پایه عدالت محور دیدم که آنرا اینجا براتون بیان کردم.
عدالت اقتصادی به معنی فرایند تصمیمگیری بر اساس اسلام (که امور را به سه امر الهی، امور عمومی و امور خصوصی تقسیم میکند) است که در زمینه تولید، به ((عدالت در حفظ و گسترش ثروت))، یعنی رشد اقتصادی پایدار؛ در زمینه توزیع، به ((عدالت در توزیع ثروت)) و در زمینه مصرف یا رفاه اقتصادی یا تقلیل کمبود کالاها و خدمات، که هدف نهایی خرده نظام اقتصادی اسلام است، به ((آموزه کفایت)) میرسد. عدالت اقتصادی متضمن نظم فردی و اجتماعی در حوزه اقتصاد است و اصول اخلاقی را اعطا میکند تا در سازوکارها و نهادهای اقتصادی تجلی یابند. این سازوکارها و نهادها تعیین میکنند که شخص چگونه کار و کسب انجام دهد، وارد قراردادها شود، به مبادلة کالاها و خدمات دیگران بپردازد، و بنیاد مادی مستقلی برای معیشت اقتصادیاش ایجاد کند.
*وابستگى به اراده خدا: «و امّا ظهور الفرج، فانّه الى اللّه».
«امّا امر ظهور فرج، بسته به اراده خداست.»
*ناگهانى بودن: «فانّ أمرنا بغتة فجأة، حین لاتنفعه توبة ... کذب الوقّاتون».
«نسبت به گذشته، کسى را سود نبخشد ... یقین کنندگان وقت ظهور، دورغگویند.»
*رهایى از طواغیت: «و إنّى أخرج حین أخرج ولابیعة لأحد من الطّواغیت فى عنقى».
«به یقین، من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچیک از طاغوتهاى دوران برگردنم نباشد.»
*حادثهاى در مکّه: «وآیة حرکتنا من هذه اللّوثة حادثة بالحرم المعظّم، من رجس منافق مذمّم، مستحل للدّم المحرّم، یعمد بکیده أهل الایمان».
«نشانه حرکت ما از این خانهنشینى، واقعهاى در حرم با عظمت مکّه است. حادثهاى که در اثر پلیدى شخصى منافق و نکوهیده پدید مىآید، که خونریزى را حلال مىشمارد و با مکر و نیرنگ، قصد جان مؤمنان مىنماید.
*یاران وقت ظهور: «فاذا أذنت فى ظهورى فأیّدنى بجنودک واجعل من یتبعنى لنصرة دینک مؤیّدین و فى سبلک مجاهدین».
«خدای زمانى که اجازه ظهور به من مىدهى، مرا به لشکریان خود یارى فرما، همه کسانى را که براى یارى دین تو، به پیروى از من بر مىخیزند تأیید کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار بده.»
درباره اهلبیت (علیهم السلام) :
*واسطه آفرینش ورزق: «و امّا الائمة (علیهم السلام) فانّهم یسألون اللّه تعالى فیخلق، و یسألونه فیرزق ایجاباً لمسئلتهم واعظاماً لحقهم».
«امّا امامان (علیهم السلام) از خداى تعالى در خواست مىکنند و خداوند به خاطر اجابت در خواست آنان و بزرگداشت حق ایشان، موجودات را مىآفریند و روزى مىبخشد.»
* الگو بودن زهرا سلام اللّه علیها : «و فى ابنة رسول اللّه صلىاللّه علیه وآله و علیها إلىّ أسوة حسنة».
«و در دختر رسول خدا که درود بر او و پدرش و خاندانش باد، براى من اسوه و الگویى نیکوست.»
* عزادارى امام حسین(علیه السلام): «فلئن اخّرتنى الدّهور، و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محارباً و لمن نصب لک العداوة مناصباً، فلأندبنّک صباحاً و مساء ولأبکینّ علیک بدل الدّموع دماً».
«اگر چه روزگار مرا به تأخیر انداخت، و تقدیر الهى مرا از یارى تو بازداشت و نبودم تا با آنان که علیه تو جنگیدند بجنگیم، و با کسانى که به دشمنى تو برخاستند بستیزم، در عوض هر صبح و شام بر تو ناله مىکنم و بجاى اشک در عزاى تو خون از دیده مىبارم.»
کلام جانبخش حضرت مهدى(علیه السلام)، که در ضمن دیدارهایى با موالیان حقیقى و شیعیان خاص، یا در توقیعات شریفه از ناحیه مقدسه آن بزرگوار صادر شده است، در همه ابعاد، الهام دهنده، راهگشا، تعهّد بخش و حرکت آفرین است. تدبّر در نمونههایى از سخنان حضرت، مىتواند شیوایى و غناى معجزه آساى آن را به ما بشناساند و در راستاى شناخت بیشتر آن امام کریم و عمل به خواستههاى خدا جویانه وارشادات حکیمانه ایشان، یاریگرمان باشد. *یگانه مظهر الهى: «انا بقیّة اللّه فی أرضه». من یگانه مظهر و الهى باقیمانده در زمین هستم. *حجّت خدا: «انا حجّة اللّه على عباده». من حجّت خداوند بربندگان اویم. *پایان بخش سلسله وصایت: «انا خاتم الأوصیاء». من آخرین وصىّ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و پایان دهنده سلسله وصایت مىباشم. *قیام کننده: «انا القائم من آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) ». من، قیام کننده از خاندان پیامبر خدا حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)هستم. *احیاگر عدلت: «انا الّذى أخرج فى آخر الزّمان بهذا السّیف فاملأ الارض عدلا وقسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً». من با این شمشیر در آخر زمان قیام مىکنم و زمین را از عدالت و داد، آکنده مىسازم چنانکه از بیداد و ستم پر شده باشد. *انتقام گیرنده: «انا بقیّة اللّه فى أرضه والمنتقم من اعدائه». من یگانه مظهر الهى، باقیمانده در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدایم. *مظهر و همراه حقّ: «ولیعلموا أنّ الحقّ معنا وفینا». همگان بدانند که به راستى حقّ با ما و نزد ماست. *واسطه دفع بلاها: «بى یدفع اللّه البلاء عن اهلى و شیعتى». «به وسیله من است که خداوند عزّوجلّ بلا و مصیبت را از اهلبیت و شیعیان من دور مىگرداند.» * سبب امنیّت: «إنى لامان لأهل الأرض کما أنّ النّجوم أمان لاهل السّماء». «همانا من موجب امنیّت براى اهل زمین هستم چنانکه ستارگان سبب امنیّت اهل آسمانهایند.» *یاد کرد و مراعات: «انّا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللاَّْواء واصطلمکم الاعداء». ما در مراعات حال شما کوتاهى نمىکنیم و یادتان را از خاطر نمىبریم و اگر جز این بود بلاهاى سنگین بر شما وارد مىشد و دشمنان، شما را نابود مىکردند. *مواظبت و مراقبت: «انّا یخیط علماً بأنبائکم ولایعزب عنا شیىء من اخبارکم». «ما به اوضاع و احوال شما آگاهیم و هیچیک از اخبار شما بر ما پوشیده نیست.» *بهره رسانى: «و امّا وجه الانتفاع بى فى غیبتى فکا لانتفاع بالشّمس اذا غیبها عن الابصار السحاب». «امّا چگونگى بهره بردن از من در دوران غیبتم مانند بهرهورى از خورشید است زمانى که ابرها آن را از دیدگان، پنهان ساخته باشند.» *رجوع به دین شناسان: «و اما الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الى رواه حدیثنا فانّهم حجّتى علیکم و أنا حجّة اللّه». «امّا در پیشامدهاى روزگار، به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم.» *محبّت ورزیدن: «فلیعمل کلّ امرء منکم ما یقرب به من محبّتنا». «پس هر یک از شما باید به آنچه او را به مقام محبّت ما نزدیک مىکند، عمل نماید.» *دورى از گناه: «فلیدعوا عنهم اتّباع الهوى». «همگان باید گناه و پیروى از هواى نفس را ترک کنند.» *تقوى و تسلیم: «فاتّقوا اللّه و سلموا لنا وردّ والامر الینا فعلینا الاصدار کما کان منا الایراد». «تقواى الهى پیشه کنید و تسلیم ما باشید و امر دین را به ما ارجاع دهید، زیرا بر ماست که شما را سیراب از سرچشمه بیرون آوریم همچنانکه ما شما را به سرچشمه بردیم.» *دعاى زیاد: «اکثرو الدعاء بتعجیل الفرج فانّ ذلک فرجکم». «براى نزدیک شدن ظهور و فرج، زیاد دعا کنید که به راستى همین دعا، فرج شماست.» *کسب معارف از اهلبیت(علیهم السلام) «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا». «جستجوى معارف و دانشها، جز از طریق ما اهلبیت، مساوى با انکار ما است.» *اخلاص و خیر خواهى و تقوى: «انّ اللّه قنعنا بعوائد احسانه و فوائد امتنانه، وصان انفسنا عن معاونة الاولیاء، الاّ عن الاخلاص فى النیّة وامحاض النّصیحة والمحافظة على ما هو أتقى و أبقى و أرفع ذکراً». «به یقین، خداوند ما را به لطف و احسان مکرّر خویش و به بهرههاى انعام و کرم خود، راضى و خوشنود ساخته، و ما را نیازمند یارى دوستان قرار نداده، مگر آن یارى که از روى اخلاص در نیّت و خیرخواهى محض صورت گیرد و در آن، بر آنچه به تقواى الهى و بقاى نزد خدا و رفعت جایگاه، نزدیکتر است، محافظت شود.» *اتحاد و اجتماع دلها: «ولو انّ اشیاعنا ـ و فقهم اللّه لطاعته ـ على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا». «اگر شیعیان ـ که خدا براى اطاعت خود توفیقشان دهد ـ در راه وفاى به پیمانى که بر عهده دارند همدل و همراه مىشدند، سعادت دیدار ما براى ایشان به تأخیر نمىافتاد.» *پرداخت حقوق الهى: «انّه من اتّقى ربّه من اخوانک فى الدّین و اخرج مما علیه الى مستحقیه کان آمناً فى الفتنة المبطله». «همانا هر یک از برادران دینى تو، پرهیزگار باشد و حقوق الهى را که برعهده دارد به مستحقین آن بپردازد ـ به برکت دعا و یارى ما ـ در فتنههاى باطل کننده و ویرانگر، ایمن و محفوظ خواهد ماند.» *پرهیز از گناه: «فما یحبسنا عنهم الاّ ما یتّصل بنا مما نکرهه ولانؤثره منهم». «ما را ـ از دیدار و یارى شیعیانمان ـ باز نمىدارد مگر آنچه از کردارهاى ناپسند آنان به ما مىرسد که براى ما ناخوشایند است و توقّع آن را از ایشان نداریم.»
جنگ تمام شده بود و خیلی از شهدا جا مانده بودند. دلمان پیش آنها بود. باید می رفتیم و بر می گرداندیمشان؛ اما منطقه حساس بود و قرارگاه موافقت نمی کرد. هرجور شده بود یک فرصت ده روزه گرفتیم. گذشته از دوری راه، دور و برمان پر بود از میدان های وسیع مین. چند روز کارمان گشتن بود و سوختن زیر آفتاب و دست خالی برگشتن. مهلت ما، روز نیمه شعبان تمام می شد. بعضی بچه ها پیشنهاد کردند کارمان را تعطیل کنیم و روز عید، به خودمان برسیم. اما شهید غلامی گفت:« نه، تازه امروز روز کار است و باید برویم عیدی را از آقا بگیریم.» همه به این امید حرکت کردیم، اما هر چه بیشتر گشتیم، نا امیدتر شدیم.
آفتاب داشت غروب می کرد که صدای ناله و توسل شهید غلامی بلند شد: « آقا جوندیگه خجالت می کشیم توی روی مادرای شهید نگاه کنیم...» باید وداع می کردیم و بر می گشتیم. بغض توی گلوی بچه خا ترکید و به گریه افتادند.
چند لحظه بعد، فریاد شهید غلامی که رفته بود شاخه شقایقی را برای معراج شهدا از ریشه در آورد، میخ کوبمان کرد. دویدیم طرفش... شقایق درست روی جمجمه ی یک شهید سبز شده بود!
چه حالی می شدی توی غروب نیمه شعبان، اگر می دانستی که نام این شهید
مهدی منتظرالقائم است!
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیات (95 تا 97) سوره کهف که در باره بناى سدّ، توسط ذوالقرنین است و طى آنان از سدّى بلند که دشمنان نتوانند بر فرازش روند و از شکافتنش ناتوان باشند حکایت شده است مىفرماید:
«اذا عَمِلتَ بالتقیّة لم یقدروا لک على حیلة و هو الحصن الحصین وصار بینک و بین اعداء اللّه سداً لایستطیعون له نقباً».
هنگامى که به تقیّه عمل کنى چارهاى علیه تو نمىیابند ونمىتوانند با تو نیرنگ بازند، و آن به مانند دژى استوار و محکم است و بین تو و دشمنان خدا سدّى نفوذ ناپذیر ایجاد مىکند.»
پس تقیه، چارهاى براى در امان ماندن از دشمن مقتدر و فرصتى براى قدرت یافتن خویش است تا نیروها بیهوده هدر نروند و در موقع مناسب توان ضربه زدن به دشمن را داشته باشند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اقرب، ما یکون العباد من اللّه جلّ ذکره و أرضى ما یکون عنهم اذا افتقدوا حجّة اللّه جلّ و عزّ و لم یظهر لهم و لم یعلموا مکانه و هم فى ذلک یعلمون أنّه لم تَبطُل حجّة اللّه جلّ ذکره و لامیثاقه، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً...»
«زمانى که بندگان به خداى بزرگ نزدیک ترند و خدا از ایشان بیشتر راضى است، زمانى است که حجت خداى تعالى از میان آنان ناپدید گردد و ظاهر نشود و آنان جایش را هم ندانند. با این همه بدانند که حجت و میثاق خدا از بین نرفته و باطل نشده است. در آن حال، در هر صبح و شام، چشم انتظار فرج باشید».
فضیلت بندگان خدا در این زمان و رضایت بیشتر خداوند از آنان، بدین جهت است که آنان بىآنکه امام خویش را ببینند و معجزاتش را مشاهده کنند و در حیرتها به درخانهاش پناهنده شوند، تنها با اعتماد به خدا و پایبندى به تقوى و دوستى اهلبیت، میثاق الهى را نگاهبانى کرده ومرزهاى عقیده را پاس مىدارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «یا ابا بصیر! طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره، اولئک اولیاء اللّه الذین لاخوف علیهم و لاهم یحزنون.»
«اى ابوبصیر! خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبت او در انتظار ظهورش به سر مىبرند و در دوران ظهورش به اطاعت او روى مىکنند، آنان اولیاى خدا هستند که هیچ ترس و اندوهى بر ایشان نیست.»
باهم آمدن دو وصفِ «انتظار در غیبت» و «اطاعت در ظهور»، براى شیعیان حضرت قائم(علیه السلام)، نشان دهنده نوعى ملازمت بین ایندو وصف است. به این معنا که شیعیان منتظر در دوران غیبت چنان امام خود را شناخته و در اطاعتش مىکوشند که اگر دوران ظهور تحقق مىیافت، در زمره مطیعین حقیقى او بودند.
هـ ) حزن و اندوه بر مصائب غیبت و دعا براى ظهور :
سدیر صیرفى گوید: با برخى از اصحاب بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدیم، او را نشسته بر خاک دیدیم، در حالى که عبایى خشن با آستین کوتاه پوشیده و با قلبى سوخته، همچون مادر فرزند از دست داده، مىگریست، رنگ چهرهاش تغییر کرده و اندوه از گونههاى مبارکش پیدا بود و اشکهایش، لباسش را خیس کرده بود وناله مىکرد:
«مولاى من! غیبت تو، خواب را از چشمانم ربوده و زمین را بر من تنگ نموده و آسایش دلم را از من گرفته است!
مولاى من! غیبت تو، بلا و مصیبت مرا به فاجعههاى ابدى پیوند داده، و از دست دادن یاران، یکى پس از دیگرى، اجتماع و شماره ما را از بین برده، هنوز سوزش اشکى که از چشمم مىریزد و نالهاى که از دلم بر مىخیزد با یاد بلاها و سختىهاى ـ دوران غیبت تو ـ پایان نیافته که درد و رنج شدیدتر و دردناکترى در برابر دیدگانم شکل مىگیرد!»
سدیر گوید: شگفت زده پرسیدیم این ماتم وگریه براى چیست؟!
امام صادق(علیه السلام) آهى عمیق و سوزناک کشید و فرمود:
اى واى! صبح امروز، در کتاب جفر نظر مىکردم و در باره ولادت و غیبت طولانى و طول عمر قائم ما و بلاهاى مؤمنین در آن زمان و ایجاد شک و تردید در اثر طول غیبت و ارتداد اکثریت مردم از دین و خروج آنان از تعهد به اسلام، تأمل و دقتى داشتم، در اثر آن، رقّت مرا فرا گرفت و حزن و اندوه بر من چیره شد.»
وقتى حال امام صادق(علیه السلام) ـ که حدود یکصد سال قبل از آغاز دوره غیبت مىزیسته است ـ چنین باشد، باید دید حال سرگشتگان دوران غیبت و دورماندگان از چشمه زلال ولایت چگونه باید باشد، بیهوده نیست که در هر مناسبتى شادى آفرین یا غمبار، سفارش به قرائت دعاى ندبه شدهایم که حدیث اشک و سوز دل منتظران حضرت مهدى(علیه السلام) است.
وبى مورد نیست که این چنین بر دعاى براى فرج در زمان غیبت، تأکید شده است.
امام زمان(علیه السلام) مىفرماید: «اکثر و الدعاء بتعجیل الفرج».
«براى نزدیک شدن ظهور و فرج، بسیار دعا کنید.»