حکومتی که در مدینه فاضله اسلامی و در عصر حاکمیت امام مهدی(عج) مستقر خواهد شد، در تمام جهات با حکومتهای موجود در عالم فرق دارد. حاکم، نوع حکومت، قوانین و نظامات جاری در آن، هیچ شباهتی با حکومتهای موجود در عالم ندارد: نوع حکومتش، الهی و بر مبنای ایمان به خدای یگانه و توحید خالص است و هدفش متحد کردن جماعتها و ملتها، برداشتن دیوارهای امتیازات و اعتبارات بیهوده، برقرار کردن توحید کلمه، ایجاد همکاری و ارتباط بین مردم است. حاکم آن نیز امام معصوم، احیا کننده شریعت نبوی و مجری قوانین اسلامی و دستورات الهی است. اسلام میخواهد تمام اختلافات و جداییها را که به نامهای گوناگون پدید آمده، به وسیله عقیده توحیدی، از میان بردارد. تمامی اختلافات نژادی، طبقاتی، ملّی، وطنی، جغرافیایی، مسلکی، حزبی و زبانی باید از میان برود و سبب امتیاز، افتخار و اعتبار نباشد و حتّی در آن حکومت، اختلاف دینی هم باید کنار گذاشته شود و همه، در زیر پرچم اسلام تسلیم فرمان خدا باشند. این همان حکومت واحد جهانی است که کره زمین با یک حاکم، یک نوع حکومت و با یک شیوه و روش عادلانه اداره میشود. اسلام برای بشر چنین حکومتی را پیش بینی کرده و در حدودی که وظیفه تشریع است، مقدمات آن را فراهم ساخته و عملی شدن آن را موکول به آماده شدن زمینه کامل آن کرده است. اساساً حفظ یک انسان کامل به عنوان ولی الله الاعظم و نگهداری آن در پشت پرده غیبت، برای تشکیل چنان حکومت واحد جهانی است؛ زیرا تشکیل چنان حکومتی، از عهده انسانهای عادی خارج است.
در یک رهیافت توصیفی از ریشهها و عوامل وقوع انقلاب اسلامی ایران، میتوان به مؤلّفهها و گزارههای مختلفی اشاره کرد؛ مانند اسلام ستیزی رژیم پهلوی، گسترش فساد، ظلم و بی عدالتی، توسعه و نوسازی ناقص و نامتناسب، استبداد و اختناق مداوم، استبداد و سرکوبی آزادی خواهان، عوارض حکومت تحصیلدار، استحکام باورها و اعتقادات ارزشی مردم و... .
در این میان، یک عامل فکری و ایدئولوژیکی - که از دید تیز بین نظریه پردازان و نویسندگان داخلی و خارجی پنهان نمانده - مسأله ((غیبت امام زمان (عج))) و ((انتظار ظهور منجی عالم بشری)) است. به نظر آنان، این باور و اعتقاد، زمینهساز تغییر نگرش و رفتارهای مردم ایران، تقویت بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه، گسترش روزافزون اندیشههای اصلاح طلبانه، تلاش و کوشش برای تغییر و تحوّل، عدم پذیرش حاکمیّتهای سیاسی، داشتن امید و آرزو برای پیروزی در نهایت قیام و انقلاب علیه بی عدالتیها و زمینه سازی برای انقلاب جهانی مهدی موعود، بوده است.
فرضیه علمی قابل طرح در مورد انقلاب اسلامی ایران، این است که عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی در شروع و پیروزی انقلاب نقش داشته است. یکی از گزارههای اصلی و مورد قبول عدهای از نظریه پردازان انقلاب، عامل مذهب است که در بطن آن، ((انتظار))، به وضوح دیده میشود.
نقش و تأثیر اساسی ((انتظار)) در شکلگیری مبانی فکری و ایدئولوژیکی انقلاب، غیر قابل انکار و تردید است.
با توجّه به مؤلّفههای ظلم ستیزی انتظار، عدم مشروعیّت حاکمان سیاسی، نصب عام فقیهان برای نیابت از امام عصر (عج)، امید به اصلاح و تعالی جامعه و نابودی مظاهر ظلم و فساد، غصب حقّ حاکمیت ائمه(ع)، محرومیّت جامعه از فیض حضور امام، زمینه سازی برای تعجیل فرج و... میتوان گفت که مسأله ((انتظار)) - به طور مستقیم یا غیر مستقیم - محور فکری و رهبری انقلاب اسلامی بوده و نقش عمدهای در شروع و پیروزی آن داشته است.
هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دینالحق لیظهره علیالدین کلّه ولو کره المشرکون[توبه / 33]
از موضوعات مهمّی که همیشه بشر در ارتباط با آن بوده و منشأ بسیاری از تحوّلها قرار گرفته، موضوع دین و اَبعاد آن است. این موضوع، از اَبعاد گوناگونی قابل بررسی است. آن چه در این مختصر به دنبال آن هستیم، بررسی دین و چگونگی آن در عصر ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالی فرجه الشریف، است .
یکی از پرسشهایی که همیشه در پیش روی متفکّران است، این است که ((آیا درزمان ظهور حضرت، احکام و قوانین جدیدی از سوی آن وجود شریف بیان خواهد شد؟ آیا به جهت حکومت جهانی حضرت، دین، باساز وبرگی جدید و اصولی متناسب با آن زمان و قوانینی جدید جلوه میکند؟))
آیا میتوان گفت، اکنون احکامی به حسب واقع وجود دارد که مورد نظر خداوند تبارک و تعالی است و برای رشد و سعادت فرد و جامعه به آنها نیاز است و لکن تا زمان ظهور، به جهت وجود موانعی، به مرحله فعلیّت نرسیده است، امّا با ظهور آن حضرت چنین احکامی از مرحله انشاء خارج شده و لباس فعلیّت میپوشد یا این که چنین چیزی مطرح نیست بلکه آن چه که در زمان ظهور واقع میشود، تنها، تحوّلی عظیم در مرحله اجرای احکام مقدّس اسلام و احیاناً توسعهای در برخی از احکام محدود است؟
پاسخ به این پرسش مهم، نه تنها آگاهی انسان را نسبت به حقیقت دین در زمان ظهور روشن میسازد، بلکه نتایج مهم و چشمگیری نسبت به برخورد عالمان و متفکّران با دین، در زمان قبل از ظهور دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف: از مجموع مطالبیکه دراین بحث به میان خواهد آمد، روشن میشود که در زمان ظهور حضرت حجت، عجّل الله فرجه الشریف، آن چه محور حکومت آن حضرت است دین است، این مطلب، ما را به این نتیجه روشن رهنمون میسازد که، دین، نه تنها صلاحیّت برای حکومت دارد، بلکه تنها حکومتی که میتواند جامعه بشری را از هر گونه ظلم و بی عدالتی و فساد و تباهی و یأس و ناامیدی نجات دهد، حکومت دینی است.
هرگز نباید تصوّر کرد که در زمان ظهور، حکومت، به دست یک نیروی خارج از دین اجرا خواهد شد، بلکه دین با همه احکام و قوانین تضمین کننده سعادت بشریّت در ختم عالم خواهد بود. البته نمیتوان منکر این مطلب گردید که با حضور مستقیم معصوم(ع) ضمانت اجرایی دین افزایش خواهد یافت و چه بسا تفاوت بسیاری با غیر آن دارد. امّا این بدان معنا نیست که معصوم(ع)به دین و قوانین آن قابلیّت اجرا را اعطا میکند.
نتیجه واضح و روشن این مطلب، آن است، که کسانی که در عصر حاضر، منکر عنصری به نام حکومت برای دین هستند و دین را محدود به امور شخصی و فردی میدانند یا باید حکومت جهانی حضرت ولی عصر، عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، را منکر شوند و یا اینکه معتقد شوند که در آن زمان، غیر از دین، امر دیگری در حکومت دخالت خواهد داشت. طبیعی است که روشنفکر متدیّن، به هیچ کدام یک از این ها نمیتواند ملتزم شود به عبارت دیگر، اگر دین، صلاحیّت برای حکومت نداشته باشد، در هیچ زمانی حتّی در زمان ظهور نیز صلاحیّت حکومت ندارد و اگر دین با قابلیّت ذاتی خود و ویژگی های خاصّ خود، بتواند حکومت کند در هر زمانی، حتی در غیر عصر ظهور نیز - هر چند به صورت محدود - میتواند حکومت کند.
ب: ظهور حضرت حجّت أرواحنا فداه، کشف از ظهور یک واقعیت و یک حق واحد دارد. آن چه مقصود اصلی خداوند تبارک و تعالی برای بشریّت بوده. و هست، حتماً یکی است و نمیتوان ملتزم به کثرتِ حق و تکثُّر واقع شد. ((إنَّ الدین عندالله الإسلام)) به عبارت دیگر کسانی که معتقد به تکثّر گرایی در دین هستند، نمیتوانند حکومت آخرالزمان را از نظر اعتقادی بپذیرند؛ چرا که آن حکومت، بر یک پایه و اساس استوار خواهد بود و آن، اسلام واقعی و حقیقی است و بقیّه ادیان و مذاهب، در آن حکومت صحیح، نقش نخواهند داشت.
چند روزی هست که باخودم میگم چیکارکنم که عشقم به معشوق اصلی معرفی کنم دیدم که باید برای همه کارهام بعداز خدا نام معشوقم بگم مثلا برای فرستادن پیام برای دیگری اول دعا برای معشوقم کنم برای رفتن به بیرون از منزل یاری ازمعشوقم طلب کنم دریک کلام خودم وقف معشوقم یعنی امام زمان کنم آره اگر همه چیزمون امام زمانی کردیم خدا هم ظرفیت دیدن معشوق بهمون میده اونوقت که که اگربازهم آقا را ندیدیم دیگه دنیای بی اورا رها میکنی بعد مانند دیوانه ها هی با خودت این بیت زمزمه میکنی
غم عشقت بیابون پرورم کرد هوای وصل بی بال وپرم کرد
اعتقاد به مهدویت، به وجود مقدّس مهدی موعود - ارواحنا فداه - امید را در دلها زنده میکند. هیچ وقت انسانی که معتقد به این اصل است، نا امید نمیشود؛ چرا؟ چون میداند یک پایان روشن حتمی، وجود دارد... سعی میکند که خودش را به آن برساند.
اعتقاد به قضیه مهدی (عج) و موضوع ظهور و فرج و انتظار، گنجینه عظیمی است که ملّتها میتوانند از آن، بهرههای فراوانی ببرند. شما کشتیای را در یک دریای طوفانی فرض کنید. اگر کسانی که در این کشتی هستند، عقیده داشته باشند؛ که اطراف آنها تا هزار فرسنگ، هیچ ساحلی وجود ندارد و آب و نان و وسایل حرکت اندکی داشته باشند، کسانی که در این کشتی هستند، چه کار میکنند؟ آیا هیچ تصوّر میشود که اینها برای آنکه حرکت کنند و کشتی را پیش ببرند، تلاشی بکنند ؟ نه، چون به نظر خودشان، مرگشان حتمی است. وقتی انسان مرگش حتمی است، دیگر چه حرکت و تلاشی باید بکند؟ امید و افقی وجود ندارد. یکی از کارهایی که میتوانند انجام دهند، این است که در این مجموعه کوچک، هرکس به کار خودش سرگرم شود. آن کسی که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بمیرد و آنکه اهل تجاوز به دیگران است، حقّ دیگران را بگیرد تا آنکه چند ساعتی بیشتر زنده بماند.
طور دیگر هم این است که کسانی که در همین کشتی هستند، یقین داشته باشند و بدانند که در نزدیکی آنها، ساحلی وجود دارد. حالا اگر دور و یا نزدیک است و چقدر کار دارند تا به آنجا برسند، معلوم نیست. امّا قطعاً ساحلی که در دسترس آنها است، وجود دارد. این افراد چه کار میکنند؟ اینها تلاش میکنند که خود را به آن ساحل، برسانند و اگر یک ساعت هم به آنها وقت داده بشود؛ از آن یک ساعت برای حرکت و تلاش صحیح و جهت دار استفاده خواهند کرد، و فکرشان را روی هم خواهند ریخت و تلاششان را یکی خواهند کرد تا شاید بتوانند خود را به آن ساحل برسانند .
((امید))، چنین نقشی دارد . همین قدر که امیدی در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهای خود را جمع میکند و کنار میرود. امید موجب میشود، انسان تلاش و حرکت کند؛ پیش ببرد؛ مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنید ملّتی در زیر سلطه ظالمانه قدرت مسلّطی، قرار دارد و هیچ امیدی هم ندارد. این ملّت مجبور است، تسلیم بشود. اگر تسلیم نشد، کارهای کور و بی جهتی انجام میدهد؛ امّا اگر این ملّت و جماعت، امیدی در دلشان باشد و بدانند که عاقبت خوبی حتماً وجود دارد، اینها چه میکنند؟ طبیعی است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعی در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند کرد.
بشریت در طول تاریخ و در حیات اجتماعی، مثل همان سرنشینان یک کشتی طوفان زده، همیشه گرفتار مشکلاتی از سوی قدرتمندان، ستمگران، قوی دستان و مسلّطین بر امور انسانهای مظلوم بوده است. امید، موجب میشود که انسان، مبارزه کند و راه را باز نماید و پیش برود. وقتی به شما میگویند انتظار بکشید؛ یعنی، این وضعیتی که امروز شما را رنج میدهد و دلتان را به درد میآورد، ابدی نیست و تمام خواهد شد. ببینید چقدر انسان، حیات و نشاط پیدا میکند. این، نقش اعتقاد به امام زمان - صلوات اللَّه علیه و ارواحنا فداه - است. این نقش اعتقاد به مهدی موعود میباشد. این عقیده است که شیعه راتا امروز، از آن همه پیچ وخمهای عجیب وغریبی که در سرراهش قرار داده بودند ، عبور داده است.